وب سایت رسمی گروه بین المللی 10Points

آموزش علم پتروشیمی

من صمد كارگر با تجربه ٢٥ ساله در شيمی و پتروشيمی به شما ياد ميدهم چگونه با استفاده از اين صنعت پول ساز، ثروتمند و روياهاتون رو بسازين.​

چالش تخصص و چندپتانسیل بودن!

چالش تخصص و چندپتانسیل بودن!

ما هم می‌توانیم در چندین رشته تخصص داشته باشیم و موفق هم باشیم!

چندشب پیش در یکی از برنامه‌های بسیار پرطرف‌دار تلویزیون دیدم که مهمان برنامه با هیجان و انرژی، صحبت از توانایی‌های منحصربه‌فرد خود، یعنی چندپتانسیلی‌بودن می‌کرد. او در ادامه فعالیت‌هایی را که طی چند مدت گذشته به آن مشغول بود، توضیح داد که برخی از آن‌ها در یک راستا و برخی دیگر نیز کاملا به هم بی‌ربط بودند. به نظر من برداشتی که اغلب بینندگان این برنامه سخنان او داشتند، این بود که پس ما هم می‌توانیم هم‌زمان در چندین رشته و تخصص مختلف مشغول باشیم. و از قضا بسیار موفق هم باشیم!

پس بد نیست که از زبان یک مدرس برندسازی به این مقوله نگاهی بیندازم.

برگردیم به 10‌هزارسال پیش از این، یعنی زمانی که شهرها و روستاها هنوز وجود نداشتند. و اجداد ما یا شکارچی بودند یا خوشه‌چین. آن روزها پدربزرگ شکارچی یا خوشه‌چین ما ناچار بود که خودش ساختن نیزه چوبی و سنگ‌تراشی سر آن را بیاموزد یا اینکه گیاهان سمی و غیرسمی را از هم تشخیص دهد. ضمنا او ‌باید مبارزه با پلنگ دندان‌خنجری و حوادث غیرمترقبه مثل سیل و طوفان را هم فرا می‌گرفت. حتی مهارت‌هایی مثل داستان‌گویی نیز برای زنده‌ماندن لازم بود، چون این راهی برای انتقال تجربیات ارزشمند محسوب می‌شد.

در آن روزگار که شاید چندین ده‌هزارسال طول کشیده بود، همه انسان‌ها، اگر که قرار بود زنده‌ بمانند، می‌بایستی تمامی این فنون را یاد می‌گرفتند و به عبارتی همه چندپتانسیلی بودند!

اما زمانی که روستاها و شهرهای باستانی شکل گرفتند، دیگر لازم نبود که همه انسان‌ها، همه‌چیز را بیاموزند. از آن زمان بود که تخصص‌ها شکل گرفتند. و لازم نبود که خودتان همه‌چیز را به تنهایی انجام دهید. و دیگر چندپتانسیلی‌بودن نیاز زنده‌ماندن شما نبود. مشاغل یکی‌یکی به وجود آمدند و این داستان تا حدود سال 2000‌میلادی، یعنی حدود دو دهه پیش هم ادامه داشت. یعنی شما اگر در هر رشته‌ای متخصص بودید، می‌توانستید برای خود و خانواده‌تان یک رفاه نسبی فراهم کنید.

اینترنت همه چیز را دگرگون کرد

اما از دو دهه پیش و با فراگیرشدن اینترنت و اقتصاد متصل جهانی (البته ایران کمی از این نظر متفاوت است.) دیگر متخصص‌بودن هم کفایت نمی‌کرد. تا قبل از این زمان، هر شهر، استان یا کشوری برای خودش تعدادی متخصص(که می‌توانست یک شرکت باشد.) داشت که روزگار را به خوشی می‌گذراندند، بدون اینکه لازم باشد غیر از تخصص خودشان کار دیگری انجام دهند .اما با ورود ویروس‌گونه اینترنت به تمام جوامع، اوضاع طی دو دهه پیش مقداری متفاوت شده است.

دیگر فقط متخصص‌بودن کافی نیست. و چه بسا که رقبای امروز شما فقط متخصصان منطقه، شهر، استان، کشور یا حتی قاره شما نیستند. شما با کل جهان در رقابت هستید. و کل جهان پر است از متخصصانی که در تخصص از شما برتر هستند و چه‌بسا قیمت‌هایی پایین‌تر از شما دارند.

دیگر لازم نبود شما به‌صورت حضوری در کلاس‌های دانشگاه شهر خود حاضر شوید، دیگر لازم نبود حتی کارمندانی از شهر خودتان داشته باشید. و حتی می‌توانستید از فروشگاه‌هایی با هزاران کیلومتر فاصله خرید کنید. دیگر لازم نبود کتاب‌ها را به صورت چاپی بخرید یا بفروشید یا حتی به صورت حضوری برای درمان مراجعه کنید.

پس اینجا بود که شرکت‌های متخصص جهانی یا افراد متخصصی با مهارت در سطح جهانی یا کشوری وارد رقابت با شمای متخصص شدند و دیگر تخصص تنها هم برای شما فایده‌ای نداشت.

خب، حالا رسیدیم به جایی که این چندپتانسیلی بودن و تخصص دوباره قرار شد به کمک ما بیاید، اما چگونه؟

با توجه به تاریخچه زندگی اجدادی ما مشخص شد که این چند‌پتانسیلی‌بودن یک ویژگی خارق‌العاده نیست که فقط افراد اندکی در جامعه از آن برخوردار باشند. البته ممکن است افراد اندکی وجود داشته باشند که این توانایی را نداشته باشند یا به اصلاح تک‌بعدی باشند که به نظر من آن هم بیشتر به نحوه پرورش و آموزش این افراد مرتبط است و نه توانایی ژنتیکی و مادرزادی.

پس بهتر است تا اینجا بپذیریم که همه ما افراد بشر واجد توانایی چند‌پتانسیلی هستیم، چون حدود 300‌هزارسال با این توانایی زندگی کرده‌ایم.

راهکار زنده‌ماندن و موفق‌شدن در این تجارت جهانی

در ادامه به نکاتی خواهیم پرداخت که اگر آن‌ها را به خوبی فرابگیرید، می‌توانید امیدوار باشید که به جلیقه ضدگلوله‌ای مجهز شده‌اید که شما را از گزند دشمنان در امان نگه خواهد داشت. آن هم چیزی نیست جز اثر به قول من «رهبر متخصص» یا به قول متفکر توانای عصر ما، «دنیل پینک»، اندیشه ناب نوین! رهبر متخصص کسی است که تنها به تخصص خود بسنده نکرده. و علوم و فنونی را به عنوان مکمل تخصص خود فراگرفته است. اما صاحب این اندیشه ناب نوین چه‌ شخصی است و ما به چه صورت می‌توانیم در این مسیر حرکت کنیم و با وجود رقبا، زندگی خوبی را برای خود یا کسب‌وکارمان رقم بزنیم؟

برای یادگیری این تخصص، این دستورالعمل‌ها را اجرا کنید:

ابتدا در یک تخصص خبره شوید، چون اولین و پایه‌ای‌ترین قدم در یک رهبر متخصص شدن است. بدون تخصص شما هرگز نمی‌توانید به موفقیتی پایدار دست پیدا کنید یا به قول ما یک برند بسازید. اما این تخصص به چه میزان زمان نیاز دارد و چگونه بفهمیم که یک متخصص شده‌ایم؟ در اینجا از تحقیق انسان‌شناس معروف غرب، «رابین دونبار»، مفهوم 10000ساعت را قرض می‌گیرم. چندین سال پیش رابین دونبار با تحقیقاتی که روی تعدادی از نوابغ در همه رشته‌ها، از موسیقی تا ورزش و تجارت، انجام داد، متوجه شد این افراد حداقل 10000ساعت روی تخصص خود وقت متمرکز گذاشته‌‌اند. و سپس توانسته‌اند به موفق‌ترین‌های عصر خود بدل شوند.

اما ما می‌گوییم لازم نیست در ابتدای کار شما 10000 ساعت، یعنی مثلا 10 سال و آن‌هم هر روز 3 ساعت متمرکز برای یک تخصص وقت بگذارید. شما می‌توانید با چیزی حدود 3000 ساعت، یعنی مثلا 3 سال و روزی سه ‌ساعت یا دو سال با روزی حدود 5/4 ساعت وقت‌گذاشتن به یک متخصص درجه یک، حداقل در سطح ایران، بدل شوید.

کلیدهایی برای بدست آوردن تخصص

در قدم بعدی شما باید از کلیدهایی که دنیل پینک به عنوان یک صاحب اندیشه ناب نوین، آن‌ها را مطرح کرده است، آگاه بوده و در آن‌ها متبحر شوید. این کلیدها شامل موارد زیر هستند:

الف: طراحی: شما باید متخصصی باشید که طراحی را بیاموزید و در کسب‌وکار خود از آن استفاده کنید. این طراحی می‌تواند فیزیکی یا مجازی باشد؛ مثلا طراحی آموزشی و …

ب: داستان‌سرایی: یک متخصص این روزها موفق نخواهد شد، مگر اینکه به فن داستان‌گویی مسلط باشد. این روزها داستان‌های برندها جزو پایه‌ای‌ترین اصول برندسازی به شمار می‌روند.

ج: سمفونی: یعنی کشف رابطه‌ بین رشته‌های ظاهرا نامربوط و ساختن یک سمفونی از تمام این سازهای متفاوت و به‌کار‌بردن آن‌ها در تخصص اصلی.

د: هم‌احساسی: یعنی توانایی این موضوع را داشته باشیم که خودمان را جای دیگرانی که می‌توانند مشتریان ما باشند، بگذاریم.

ه: بازی: شاید بازی یکی از مهم‌ترین توانایی‌های ما در کسب‌وکار و زندگی باشد. که اگر بتوانیم تخصص خود را به آن مجهز کنیم، در ضدگلوله‌شدن ما نقشی موثر خواهد داشت.

و: ارزش‌های معنوی: این روزها بزرگ‌ترین و قدرتمندترین برندهای دنیا به‌دنبال یافتن و معرفی معنا در زندگی مشتریان و مخاطبان خود هم هستند. نه اینکه فقط به ویژگی‌های فیزیکی و فنی محصول اهمیت بدهند!

ز: عشق: این عامل را خودم به این کلیدها افزودم. اینکه ما بتوانیم برندی را بسازیم که عاشق باشد. عاشق محصولات و خدماتش، عاشق کارمندان و مشتریانش و به عنوان یک رهبر متخصص برند، عاشق خودش و در یک کلام انسان‌بودن!

همه این‌ها در کنار هم است که از ما یا برند ما یک رهبر متخصص چندپتانسیلی می‌سازد.

برای خبرهای بیشتر اینجا را کلیک کنید.

منبع: مجله موفقیت

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.