بحران آب و هوا، نه فقط به فناوری جدید، به فرهنگ و سیاست جدیدی نیاز دارد
ما در حال زندگی در عصری هستیم که دانشمندان آنتروپوسن مینامند، عصر جدید زمینشناسی است. عصری که در طی آن انسانها به نیروی غالب شکلدهنده محیط طبیعی تبدیل شدهاند. بسیاری از دانشمندان شروع این دوره جدید را به دوران رونق اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم، “شتاب بزرگ” برمیگردانند. این افزایش سریع کنترل ما بر روی زمین، ما را به پرتگاه تغییرات محیط زیست فاجعهبار رسانده است. چیزی که باعث انقراض دستهجمعی شده، چرخههای نیتروژن سیاره ما را مختل کرده و اقیانوسهای آن را اسیدی کردهایم. ما همچنان تکیه بر فناوری برای مرتفع کردن مشکلاتمامن داریم.
آیا راه حل فناوری است؟
جامعه ما به این باور رسیده است که فناوری راه حل است. برق از منابع تجدیدپذیر، ساختمانهای کم مصرف، وسایل نقلیه الکتریکی و سوختهای هیدروژنی از جمله نوآوریهای بسیاری است که امیدواریم نقش تعیین کنندهای در کاهش انتشار دیاکسیدکربن داشته باشد. در حال حاضر بیشتر مدلهای اصلی تغییر آب و هوا، با تکیه بر فناوری جذب کربن در مقیاس بزرگ، “انتشار منفی” را در آینده فرض میکنند. فناوری که میدانیم هنوز قابل بهرهبرداری نیست.
فناوری تنها چاره کار نیست
اما مسئله چنین روایتی این است که روی علائم متمرکز است، نه دلایل فرسایش محیطزیست. حتی اگر فناوریهایی که به آنها امیدواریم همانطور که انتظار میرود، به آینده برسند و به خسارت زیادی منجر نشوند. که البته هر دوی اینها فرضهای بزرگی هستند، همچنان تردیدهایی وجود خواهد داشت. این بحران فرهنگ و سیاست است، نه علم و فناوری. این باور که ما میتوانیم از این آشفتگی با نوآوری خلاص شویم و خود را مهندسی کنیم، منجر به این میشود که درس اصلی انسانشناسی را فراموش کنیم.
مصرفگرایی زیربنای تمدن ما
زیربنای تمدن ما با برونگرایی، اعتقاد به اینكه زمین مال ما بهره برداری است و ایده پوچ رشد بینهایت در یك سرزمین محدود استوار است. داراییهای مادی به عنوان نشانگر دستاورد، انگیزهای برای مصرف به منظور خودنمایی و بیتوجهی نسبت به عواقب طولانی مدت اقدامات ما، همه بخشی از فرهنگ سرمایه داری جهانی شده است. اما در مورد این موارد هیچ چیز بدیهی وجود ندارد، همانطور که بومیان به ما میآموزند.
بومیان، الگوهایی برای همزیستی با طبیعت
بسیاری از گروههای بومی محیط طبیعی خود را از نزدیک میشناختند. آنها در طول هزارهها غالبا با وجود شرایط سخت، محیط زیست خود را پایدار نگه داشتند. آنها به درک محدودیتهایی که این محیطها میتوانند تحمل کنند، پرداختند. بومیان درک کردند که مراقبت از محیط به طور همزمان عملی برای مراقبت از خود است. ساکنان جزایر اقیانوس آرام مناطق ممنوعه اقیانوس را برای جلوگیری از صید بی رویه تعیین میکنند. در حالی که کشاورزان با ارتفاع زیاد در آند مرقب فرسایش خاک هستند. این تصادفی نیست که تا ۸۰ درصد از تنوع زیستی باقیمانده جهان در سرزمینهایی است بومیان در آن ساکن هستند.
بازسازی رابطه انسان و زمین
بازسازی رابطه ما با سیاره ما به معنای کنار گذاشتن بسیاری از دستاوردهای تمدن ما نیست. برخی از نوآوریهای فناوری میتوانند به ما در درمان علائم بحران چندگانه محیطی کمک کنند. اما پرداختن به دلایل به معنای کنار گذاشتن برخی مفروضات است که جامعه کنونی ما بر آن بنا شده است. مفروضاتی مانند رشد بینهایت، ابزارسازی محیط طبیعی و گونهگرایی.
این در عمل چگونه است؟ موضوعی است که تغییر ذهنیت جمعی تمدن و تغییر ارزشها را میطلبد. این به معنای آموزش فرزندان ما در مورد فروتنی و پیوستگی، به جای پوچی و فردیت است. این به معنای تغییر رابطه ما با مصرف، شکستن طلسم تبلیغات، نیازها و وضعیت تولید شده است. این به معنای سازماندهی سیاسی، ایجاد تقاضا برای سیاستی است که فراتر از کشور، و فراتر از عمر نسلهای در حال حاضر باشد. کشور ولز قبلاً با قانون “بهزیستی نسلهای آینده” این کار را شروع کرده است.
همهگیری کووید-۱۹ و برجیته شدن ناتوانی بشریت
همهگیری کووید-۱۹ نشان داده است که تمدن ما چقدر شکننده و نزدیکبین است. در حالی که فناوری نقش مهمی در یافتن راهی برای خروج از همهگیری از طریق تولید واکسن دارد. اما با توجه به فلج شدن جوامع ما در برابر نیروهای طبیعت قدرتمندتر از خود، محدودیتهای بشریت را نیز برجسته کرده است. واکنش آشفته ما نشان داد که قدرت فنی هیچ جایگزینی برای رهبری سیاسی خوب، نیست. ما باید با این واقعیت خشن روبرو شویم که با وجود همه دستاوردهای آن، تمدن ما به شدت ناقص است. برای اینکه بتوانیم واقعاً این بحران را حل کنیم، تصویری دوباره از اینکه چه کسی هستیم، نیاز است.
اگر به موضوع غذا و تغغیرات اقلیمی علاقه مند هستید اینجا کلیک کنید. و در اینجا می توانید مطلبی راجع به تعهد کشورها برای کم کردن تولید گازهای گلخانه ای را مطالعه کنید.
منبع: گاردین