مطالعات روی محیط کار فراگیر
ایجاد یک محیط کار فراگیر برای سازمان هایی که به دنبال جذب و حفظ استعدادها و افزایش بهره وری هستند، حیاتی تر شده است. از لحاظ تاریخی، شرکتها بر اجرای سیاستهای تنوع سازمانی تمرکز کردهاند. اخیراً تمرکز روی رهبری فراگیر و نقش قدرتمندی که رهبران در تنظیم لحن، الگوبرداری از رفتارهای فراگیر، و دعوت از مردم به حساب میآورند، تغییر کرده است. هر دوی این استراتژیها حیاتی هستند، اما اهمیت روابط با همسالان را نادیده میگیرند.
دلیل خوبی برای آن وجود دارد. در ادبیات آکادمیک و همچنین رویه صنعتی، شمول به عنوان یک تجربه روانی-اجتماعی بین یک فرد و یک گروه مفهومسازی شده است. به عبارت دیگر، فقط یک گروه (یا یک رهبر به عنوان نماینده یک گروه.) این قدرت را دارد که به یک فرد احساس رفتار منصفانه، ارزش، احترام و ارتباط داشته باشد. اما آیا این واقعا درست است؟
در طول سه سال گذشته، من در حال بررسی تأثیر روابط با همسالان بر تجربه یک فرد از گنجاندن بودهام. اولین مطالعه من شامل مصاحبه های عمیق با 21 کارمند مختلف بود. که در تیم های پروژههای مختلف در یک شرکت بینالمللی کار می کردند. در مطالعه دوم ملیت نگاری، جلسات منظم یک تیم پروژه (متشکل از افراد با ملیتها، توانایی های فنی و جنسیت متفاوت.) را در یک دوره دو ماهه مشاهده کردم. تا ببینم آیا (و چگونه) رفتارهای فراگیر بین همسالان خود را در عمل نشان میدهد یا خیر. به عبارت دیگر، من یک میکروسکوپ برداشتم تا تجربیات تک تک افراد را بررسی کنم. و سپس بزرگنمایی کردم تا رابطه بین اعمال کوچک شامل کردن/حذف، عملکرد شغلی یک فرد و اثربخشی تیم را به طور گستردهتر درک کنم. این چیزی است که من یاد گرفتم.
شمول بین فردی با سه مجموعه رفتار آشکار میشود و از طریق آن توسعه مییابد.
مصاحبه شوندگان از اولین مطالعه به من گفتند که همتایان کاملاً قدرت گنجاندن یا حذف کردن را دارند. و اعمال این قدرت تفاوت معناداری در عملکرد کاری ایجاد می کند. علاوه بر این، هر دو مطالعه مشخص کردند که شمول همسالان از طریق سه نوع رفتار متفاوت نشان داده می شود:
1. کمک به یکدیگر
این رفتارها، که من آنها را “کمک ابزاری” می نامم، آنهایی هستند که به همتایان کمک میکنند تا وظایف کاری خود را انجام دهند. مانند ارائه اطلاعات، معرفی مخاطبین، تایید در جلسات و ارائه مشاوره.
آنچه در مورد این اقدامات قابل توجه است این است که اختیاری هستند. و خارج از محدوده دقیق شرح شغل فرد قرار می گیرند. به عنوان مثال، یکی از مدیران ارشد راجع به یکی از همتایانش گفت که از یک جلسه بیرون آمد. و به جای اینکه منتظر بماند تا پایان هفته و گزارش رسمی وضعیت پروژه، به سرعت به او در مورد آنچه پوشش داده شده بود، خبر داد.
در طول مشاهداتم، اغلب میدیدم که همتایان بهطور نامحسوس یکدیگر را تأیید و تقویت میکنند. (مثلاً «همانطور که پدرو گفت…»)، بنابراین به تأکید بر نقطه نظرات همتایان کمک میکند. و تأثیر بالقوهشان را بر روی دادرسی افزایش میدهد.
2. مراقبت عاطفی از دیگران در محیط کار فراگیر
این به مراقبت، حمایت و علاقه شخصی افراد نسبت به همسالان خود اشاره دارد. که به ایجاد پیوندهای عاطفی کمک میکند. مصاحبه شوندگان در مورد معاشرت با همسالان خود، شوخی، و همچنین فراهم کردن فضایی برای تخلیه و نشان دادن علاقه واقعی به زندگی شخصی همسالان خود (مانند کودکان، حیوانات خانگی، یا ورزش) صحبت کردند.
یکی از کارمندان کوچکتر به من گفت که چگونه او و همسالانش هر روز را با ” نوعی شوخی کوچک” آغاز می کردند. در حالی که بسیاری دیگر درباره استراحت سریع از محیط اداری و صرف یک قهوه با هم صحبت کردند.
البته، با ظهور قرنطینه، معاشرتهای اجتماعی کمتر اتفاق میافتاد. اما افزایش قابلمشاهدهای در چت کردن همسالان در سطح شخصیتر در ابتدا یا پایان جلسات آنلاین، دیده میشود.
3. ایجاد ارتباطات فیزیکی در محیط کار فراگیر
رفتار سوم، که من آن را “ارتباط تجسم یافته.” مینامم، به روشهایی اشاره دارد که اعضای تیم از فیزیک خود برای ایجاد و برقراری ارتباط نزدیکتر از طریق زبان بدن و اشتراکگذاری فضا استفاده میکنند. به عنوان مثال، مصاحبه شوندگان در مورد راه رفتن با هم در جلسات، نشستن عمدی در کنار یکدیگر، یا اگر جلسه مجازی بود، به اشتراک گذاشتن سوابق شخصی خود به جای استفاده از یک عکس غیرشخصی شرکتی.، و اغراق کردن نشانه های مثبت غیرکلامی مانند لبخند زدن و تکان دادن سر صحبت کردند.
آنچه در مورد این نمونهها واضح است، این است که هر یک شامل تلاشی کوچک است. با این وجود، تأثیر آن از لحاظ روانی-اجتماعی عمیق بود. بهویژه زمانی که این اعمال کوچک برای فراگیری افراد در طولانی مدت اتفاق میافتد.
شمول بین فردی فرآیندی متقابل و برای عملکرد شغلی فردی و اثربخشی تیم بسیار مفید است.
به گفته همه مصاحبه شوندگان، مزیت گنجاندن بین فردی بین همسالان فقط روانشناختی نیست. بلکه پیامدهای بسیار عملی از نظر افزایش عملکرد شغلی فردی و بهبود اثربخشی تیم دارد. چرا؟ زیرا هر عمل دربرگیرنده بین فردی اساساً تجارت منابع ارزشمند است. ممکن است یک ارتباط مستقیم (یعنی من به شما کمک ابزاری میکنم و شما به من کمک میکنید) یا یک ارتباط پراکنده (یعنی اگر به شما فضای خالی را بدهم، فرهنگ حمایتکنندهتری ایجاد میکنم).
این باعث میشود گنجاندن بین فردی کمی محاسبهگرانه به نظر برسد، و مصاحبهشوندگان در تلاش بودند تا این مفهوم را کمرنگ کنند. آنها ترجیح میدادند به گنجاندن بینفردی از منظر کمک به همسالان فکر کنند تا اینکه «نفع نقدی» باشند. با این وجود، واقعیت این بود که هر ارتباط حس درگیر بودن را در یک همتا تقویت میکرد. (یعنی همتای من به من اهمیت میدهد). و منابع ابزاری و عاطفی عملی مورد نیاز برای انجام یک کار را فراهم میکرد.
نکته مهم، با توجه به اینکه شمول بین فردی یک فرآیند متقابل است، هر کسی می تواند آن را آغاز کند. این امر مفهوم سنتی گنجاندن را به عنوان یک تجربه انفعالی به چالش می کشد. با فردی که منتظر است تا یک عمل دربرگیرنده توسط گروه مسلط یا رهبر به سمت او گسترش یابد. به نظر میرسد که گنجاندن میتواند یک تجربه منفعل یا فعال باشد، نیمی از مصاحبهشوندگان میگویند که دیگران را بهعنوان راهبردی برای ایجاد احساس مشارکت بیشتر در نظر گرفتهاند. علاوه بر این، آنها این کار را با استفاده از یک یا چند رفتار از سه رفتار شمول بین فردی برای ایجاد یک پاسخ متقابل انجام دادند. البته همیشه کار نمی کرد، اما شانس را به نفع آنها کاهش داد. این یک پیام بسیار قدرتمند است.
پس این همه به چه چیزی اضافه می شود؟
مصاحبه شوندگان به من گفتند که این رفتارهای کوچک تأثیر بزرگی بر انگیزه و انرژی دارند. («اگر احساس میکنید درگیر هستید، میخواهید هر روز سر کار بیایید، انگیزه بیشتری دارید.) . اطلاعات و سرعت حل مسئله (در نتیجه کاهش تلاش مضاعف). چنین اقداماتی همچنین بینش عمیقتر در مورد مهارتهای همتایان و در نتیجه تطابق بهتر شغل را تسهیل میکند. و همچنین به رشد و توسعه کارکنان در کار کمک میکند. در مجموع، گنجاندن بین فردی بین همسالان به حفظ و افزایش کیفیت سرمایه انسانی کارکنان کمک میکند، بنابراین به طور گستردهتر به اثربخشی تیم کمک میکند.
از طرف دیگر: طرد شدن در محیط کار مضر است
مصاحبه شوندگان طرد شدن را به عنوان نقطه مقابل گنجاندن بین فردی توصیف کردند. طرد شدن اغلب از طریق ناتوانی در ارائه کمک ابزاری، پیوند عاطفی، یا ارتباط تجسم یافته و نه از طریق یک عمل آشکار، مانند یک اظهار نظر بد، تجربه میشد.
به عنوان مثال، مشاهده کردم که مردم به طور مداوم برخی از همتایان خود تأیید میکنند اما دیگران را تأیید نمیکنند. (و این به دلیل شایستگی همتایان نبود). من در مورد وعدههای ناهار شنیدم که نادیده گرفته شد، و دیدم مردم به ایدههایی که برخی ارائه میکنند، اما به ایدههایی که دیگران ارائه میکنند به شکلی متحرک پاسخ میدهند (یک بار دیگر، صرف نظر از کیفیت ایده).
با توجه به اینکه این اعمال در مقیاس کوچک بودند، برای همتایان نادیده گرفته شده دشوار بود که از آن بگذرند.
برای خبرهای بیشتر اینجا را کلیک کنید.
منبع: HBR